مرغ طفلکی
سلام عسلم. یه روز با عمو عباس یه مرغ بینوا رو گرفتین و شماهم ماشالا هزار ماشالا پروبال این طفلی رو کندی بعدشم با عمو کلی ذوق زدیننن قربونت برم الهی عزیزمممممممممممممممممممممممم ...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
9:06
فاطمه و مامان فرشته
حس غریبیه هروقت میریم سر خاک مامان تو ناخودآگاه جذب اون میشی و بوسش میکنی.انگار سالهاست مامان رو میشناسی.انقدر معصومانه بوسش میکنی که دل سنگ آب میشه دختر نازم ، مامان فرشته مثل اسمش فرشته بود.پاک و مهربون و بی ریا. انقدر خوب بود که نمیشه ازش نوشت.بزرگ بود مثه تمام بزرگیای عالم.دلش به وسعت اقیانوس بود.وجودش مثل خورشید گرم بود قلبش مثه صدف توی مروارید پاک بود مامان فرشته واقعا یه فرشته بود . ...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
9:03
سفرعاشورایی
این چند روز تعطیلی رو با بابا حجت و شما رفتیم بم. همه کلی ذوق کردن و خوشحال شدن. اونجا توی حسینیه از ظهر تا شب مراسم تعزیه بود وماهم با عمه جون مامان بزرگ و زن عمو ها می رفتیم.شما از دیدین یه جو پر از سروصدا و چیزای جدید و نی نی خیلی هیجان زده بودی و من مداممممممم دنبال سرتتتتتتتت ماکه چیزی ازاین تعزیه نفهمیدیم خانوممممممممممممممم شب عاشورا با عمه وعموها نذری دادیم به نیت مامان فرشته و بابادلی... ماقوت درست کردیم و دادیم هییت اونجا هرشب یکی از عموها یا عمه ها نذری میدادن.شب هم که ازحسینیه برمیگشتیم میرفتیم روضه توی تکیه. امسال دهه اول خی...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
8:56
ماست خوری
دخمل گلم سلام عزیز دل مامان چندوقتیه که اجازه نمیده ما چیزی دهنش کنیم وحتما باید خودش بخوره البته بگم ها تموم اطرافش رو پوشش میده و نمیزاره حتی نقطه ای بی نصیب بمونهههههه ...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
8:48
مکالمه تلفنی
این روز ها سر خانوم با تلفن صحبت میکنن : الو دایی کوجایی الو بیابیا عمویی کجایی لالایییییی وخلاصه حرفایی که تو لغتنامه ی خودته ومن نمیدونم چی میگی راه میری و عین ادم بزرگا حرف میزنی ... مادلمون غش و ضعف میره برات گلمممم ...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
21:48
انارچینی
سلام قربونت برم من عشق من عمر من قلبم روحممممممممممم خدا میدونه این روزها چقدر شیطون شدی... در و دیوار از دستت توی سر خودشون میزننننن یعنی رسما همه چیو از دست سرکار خانوم جمع کردیم گوشی من وبابا که دیگه داغونههههههههههه انگار نه انگار که گوشیههههه!!! بر میداری و درعین راحتی به شدت پرت میکنی اون طرفففففف یا میخوره تو در یا دیوار...بعدشم باطری یه طرف بدن گوشی یه طرف دیروز رفتیم باغ عموی مامان انار چینی... شما هم بیکار نموندی ...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
21:45
شیطنت های شیرین
سلام به عمر من کوچولوی نازم انقدر این روزها شیطنت های شیرین میکنی که همه میخوان قورتت بدنننننن خونه ی باباجون طفلکو که زیر و رو میکنی.... میری توی اشپزخونه در کابینت ها رو باز میکنی و هرچی توش هست میریزی بیرون... نخود لوبیا عدس کاسه بشقاب لیواننننننننننن از دست تو با نایلون یا پارچه در کابینتو محکم قفل میکنن که نتونی چیزی بریزی بیرون ماکه توی خونه خودمون مبلامون رو جمع کردیم از دست تو که میری روشون و میپری پایینن باباجون اینا هم که آسایش ندارن از دست تو میری روی میبلاشون و میگی : بومبل بومبل بعد میشینی پاهاتو آویزون میکنی و شعر میخونی ودست می...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
9:06
عکس مسافرت
قم.مسجد مقدس جمکران. فاطمه ومادرجون همدان. آرامگاه ابوعلی سینا گنبد علویان موزه حیات وحش حرم حضرت معصومه س . قم ...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
10:34