فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

فرشته ای به نام فاطمه

بیقراری

 سلام عزیز دلم.... دیشب رفته بودیم خونه ی مامان بزرگ من....   نمیدونی چقد بیتابی کردی.... الکی الکی نق میزدی و منم مونده بودم چی کار کنم.....   همه میگفتن به خاطر دلتنگی برای باباشه...   راستم میگفتن... شما خیلی به بابا حجت وابسته ای.... از روزی که رفته همینجور گریه وبیقراری میکنی...   شبا خیلی نق میزنی تا میخوابی...   دختر نازومهربون ومعصومم....   توی چشمای پر از اشکت حرفای زیادی داری.... میخوای داد بزنی که چقد دلتنگ بابای مهربونتی   اما جز گریه لهجه ی دیگه ای رو بلد نیستی....   فرشته ی کوچیکم...   باباهم خیلی دلتنگته وهمش بهت زن...
8 دی 1391

گلدونه ی خاله

 با اجازه از خاله ،  من عکس گلدونشو میزارم اینجا....   این نیلیای گل هستش که الان 11 ماهشه واین عکس مال کوچولوییهاشه....   خدا حفظت کنه عزیزمممممممممممممم     الان برا خودش خانومی شده ... دندون داره ومیخواد بلند بشه.... نازی گلم... ...
7 دی 1391

دلتنگی

سلام قند عسل مامان.... الان بعد از کلی نق و ناله خوابیدی.... میدونم بهونه میگیری   توهم دلت تنگ شده.... بابایی 3 روزه رفته سفر.... شب اول تو همش میگفتی بابابابابابابابا وبغض میکردی...   باباحجتم دلش تنگ شده عزیزم اما باید میرفت... باباحجت که هست من خیلی خیالم راحته وآرامشم زیاده...   خدا ایشالا هرجا هست پشت وپناهش باشه و نگهدارش...دعا کن دخمل گلی که زود کاراشو انجام بده وصحیح وسلامت برگرده پیش ما.... شبا خیلی دیر وبه زور میخوابی... میدونم همش به خاطر دلتنگیه...   ...
7 دی 1391

نگاهت...

وقتی میخوابی انقدر دلتنگ نگاهت میشوم که انگار دوریست چشمهایم بسته بوده وبر دیدگانت نگاهی نیانداخته... وقتی میخوابی دلتنگ لبخندهای شیرینت میشوم که ازعمق جانت بیرون می آیند بی کلک بی ریا بی نقش   وقتی میخوابی دلتنگ لهجه ی کودکی ات میشوم ، لهجه ای که با تمام لهجه های دنیا فرق میکند متفاوت است وشیرین و بی تملق...   چقدر شیرینی چقدر پاکی چقدر مهربانی چقدر معصومی درست مثله فرشته ای که کوله بارش را به زمین آورده است... کوچکم نفسهایت بوی بهشت می دهد....  ودست هایت  لبریز است از نقش های گل های بهشتی   بخند وبا خنده های شیرینت عشق را به قلب ما ببخش.... بخند وبا معجزه ی نگاهت زندگی...
7 دی 1391