فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

فرشته ای به نام فاطمه

نازنازی قندعسل

1391/9/17 17:48
85 بازدید
اشتراک گذاری

دوباره سلام عروسکم...

مامان ازفرداصبح یعنی شنبه 18اذر91 باید برم سرکار......ناراحت نمیدونم چه جوری دوری ازتوروتحمل کنم.... بابایی پیشت میمونه ...فاطمه طلای من  میخوام یه چیزی بهت بگم...من خیلی غصه میخورم که تو شیر خودمو نمیخوری... هروقت بهت نگاه میکنمکه داری شیشه شیرمیخوری قلبم درد میگیره واشکم در میاد... من تلاشمو کردم مامانی اما شاید کافی نبوده...روزای اول خیلی خیلی سخت بود... تو شیرنمیگرفتی ومنم خیلی درد داشتم ونگران حالت بودم... شیرمو میدوشیدم وبا شیشه بهت میدادم... اما تو بزرگ تر شدی وشیر من کم...بخدا من راضی به شیرخشک خوردنت نبودم مامان... هنوزم غصه دارم اما چه کنم...تو عشق وقلب ونفسمی... وقتی میخندی انگار دنیا رو بهم میدن... بابایی هم همین حسو داره... بابای هنرمندت داره عکسای نازت رو درست میکنه...خدا میدونه چقدر برامون عزیزی...ما میخوایم هر کاری بکنیم تا تو به بهترین شکل رشد کنی وبرای جامعه فرد مفیدی باشی ایشالا... آرزومه حافظ قران بشی عسلم به امید خدا...فاطمه جون  مامان  بزرگت یه آدم خیلی بزرگ بود... مثه اسمش فرشته بود... انقدر خانم و مومن ومتعهد بود که نگو... پاک بود و وسیع و مهربون... اسم مامان فرشته رو برات انتخاب کردیم تا توهم یه فرد بزرگ ومفید بشی مثه مامان فرشته ی شهید.... یادش گرامی وروحش شاد...میدونم که خیلی زیاد دوست داره... 6 ابان که رفتیم بم تا بعد از عاشورا  اونجا بودیم ومن بردمت سر خاک مامان فرشته تا ببینتت. تا رسیدی اونجا یه نگاهی کردی و یه چیزی به مامان فرشته گفتی...خدا رحمتشون کنه... راستی بگم اولین سفر زندگیت همون طور که ارزوم بودبردیمت مشهد با بابایی ومادرجون.... خیلی عالی بوددددددددددد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)