سلام عشق مامان بابا
سلام قند عسلم...دخمل گلیه مامان دیشب رفته بودیم مهمونی خونه ی دوست مامان
بابا.خاله سهیلا وعمو ابراهیم... یه نی نی ناز دارن مثه شما... اسمش هست حدیث...تازه شده
42روزه....خیلی خوش گذشت...شما دختر خوب وسنگین وارومی بودی...اذیتم
نکردی...وقتی حدیث گریه میکرد شما اروم می شدی وبهش نگاه میکردی...حتما پیش
خودت میگفتی این کوچولو چی میگه!!!!!!! قربون دخمل خودم که خانوم شده... از شما
وحدیث عکس گرفتم بعد که بابایی از کلاس کامپیوتر برگشت میگم درستش کنه وبزاریم توی
وبلاگت... راستیییییییییییییییییییییییییییی دیشب برای اولین بار اونجا سرتو گذاشتی روی
دستت وخوابیدی.... کلی ذوق زدیمممممممممممم عکسشم میزارم برات
عزیزم....الان اروم توی گهوارت خوابیدی... البته خیلی گریه کردی شاید دلت درد میکرد... بهت
شربت دادم... الهی قربونت برم عسلم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی