سلام و درود
سلام به قند عسل مامان وبابا
دختر نازم ببخش که این روزا اصلا وقت ندارم بیام نت.... مخصوصا وقتی شیفت عصر هستم....
کلی از نوشته هام عقب افتادم...
الان ساعت 2:30 صبح جمعه 15 دی هستش...
دیشب بابا جون اینا روضه داشتن..پنجشنبه اربعین بود گلم .روضه حضرت ابولفضل
خوندیم.... همه بودن.... شماهم اولش اروم بودی بعد همراه حاج اقا شروع کردی به
خوندننننننننننن
راستی 4 شب پیش یه کلمه ی جدید گفتی : بوبه
حالا معنیش چیه خدا میدونهههههههههه
امشبم یه کلمه جدید گفتی :
آ با
دورت بگردم مادررررررررررررررر
باباحجت همش زنگ میزنه وباهات حرف میزنه شما هم حسابی باهاش احوالپرسی میکنی وگوشیه منو خیس میکنییییییی
شبا روی دلت میخوابییییییی..... بعد عکساشو میزارم عسلم.....
راستی دیروز عصر بردیمت حموممممممم........ قلبون دخمل تمیزم برم من....
خب دیگه مامان خیلی خسته ست.... برم عشقم بعد میام بازم مینویسم...
دوست دارم دخمل گلم.... خدا رو هزار مرتبه شکر به خاطر تو ... به خاطر هدیه ارزشمندش.... الهی به خق اقا امام حسسین هرکی نی نی میخواد خدا بهش عنایت کنه