اولین برف
سلام عسلکم
خوبی؟ تا یکم خوابیدی بیدار شدی.....میخوای نزاری من یکم کارامو انجام بدم
امروز توی مدرسه بودیم یهو هوا تاریک شد وطوفان شد شدیدددد... همه بچه ها جیغ میزدن که دنیا تموم شدددددددد
خلاصه اومدیم خونه... ساعتای 1 بود که یهو برف اومدددددددددددد...
اولین برف زندگیتو تجربه کردی.... باباحجت بردت کنار پنجره تا برف ببینی...
خیلی شدید شد... شما که خوابیدی ساعتای 3 بود... من وبابا رفتیم برف دیدنونننننننننن
وای چقد عالی بود... چقدر زیبا... چقدر خاطره انگیز... بعد عکسشو میزارم...
فرشته ی عزیزم.... خلاصه امروز یکشنبه 15 بهمن 91 اولین برف زندگیت اومد...
عزیز دلم هرچی بگم دوست دارم کمههههههههههههههههههههه
فدای تو بشه مامان....
راستی امروز عمه جون مریم زنگ زد باهات حرف بزنه تو حرف نزدی وروجککککککک
عموها خیلی دلتنگتن...
تو باید به خودت افتخار کنی که همچی خونواده ای داری عسلم....همشون دوست دارن عزیزم