کارهای جدید
قند عسلم
تند تند مینویسم که الان بیدار میشی و شیرجه میری روی لب تاب
حالا دیگه خودتو میگگیری بغل دیوار و به مبل و راه میری.... الهی فدای قذدمات بشم مننننن
ماشالا هزار ماشالا
گرچه تالاپی میخوری زمین اما حسابی خوشت میادددد
دیروزم شیشه میز مبل باباجون اینا رو انداختی.... الهی فداتشم وروجک...
حرفای شیرین میزنی
بیا بیا بیا بیا بیا بیا
عموووو ..... عمهه... بلهههه
میگم بگو ماما میگی بابا... کلی همه میخندن...
میگی طغو طغو طغو طغو طغو طغو طغو
اینو که میگی همه میخوان بخورنت....
دست دست دست
تاب تاب تاب
دیگه اینکه دایی دایی داییی داییی از خواب بیدار میشی هی میگی دایی
دایی یه شعر برات میخونه کلی میخندی و دست میزنی ::
دستامو ریکا میزنم با یک لیوان آب
حبه ی انگور میخورم با دوتا دستام
قورباغه قورقور میکنه با دوتا چشماش
حبه ی انگور میخوره با دوتا دستاش
خیلی خنده داره اما تو کلی باهاش ذوق میکنی
همشم میخوای بری دددددد.... درست مثه مامانت...
تموم لباسای کمدتم هی میریزی بیرون
من جمع کنم تو بریز
میری سر کابینتا و هرچی توشون باشه میریزی بیرون...
ای خدا از دست تو وروجککککککککککک
چندباری هم دستت لای کشوی کمد گیر گرد...
خلاصه اینکه تو ماهی مامان
تو عشقمی جونمی... عمر منی عزیزم... نهایت احساسی... خدا حفظت کنه به حق این ماه رجب