سلام و درود
سلام به قند عسل مامان وبابا دختر نازم ببخش که این روزا اصلا وقت ندارم بیام نت.... مخصوصا وقتی شیفت عصر هستم.... کلی از نوشته هام عقب افتادم.. . الان ساعت 2:30 صبح جمعه 15 دی هستش... دیشب بابا جون اینا روضه داشتن..پنجشنبه اربعین بود گلم .روضه حضرت ابولفضل خوندیم.... همه بودن.... شماهم اولش اروم بودی بعد همراه حاج اقا شروع کردی به خوندننننننننننن راستی 4 شب پیش یه کلمه ی جدید گفتی : بوبه حالا معنیش چیه خدا میدونهههههههههه امشبم یه کلمه جدید گفتی : &...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
2:24
سلام عشق ناز
سلام دخترعزیزم این روزا نمیتونم زیاد بیام نت.... بابا حجت نیست شما هم حسابی بهانه گیر شدی.... منم شیفت عصرم وتامیام خونه شب میشه....خلاصه برنامه پره فعلا... الانم شما لالا کردی ومن اومدم... الهی فدات بشم ظهر نزاشتی هیچ کس استراحت کنه... اصلا نخوابیدی تا من از مدرسه اومدمممم شبا حتما باید انقد بچرخی دور خودت تا خوابت ببره عزیزم.... ماشالا ماشالا به دخمل گلم... یه چندتا از عکسایی که موقع خوابت گرفتمو میزارم... دیشب خونه دایی بودیم... تا سفره پهن شد کلی اعتراض کردی که غذا میخوای مامان جون همه چی که نمیتونی الان بخورییییییییی فرشته ی نازم... وقتی دستای کو...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
18:29
تماشاااااااااااا
مامان وآشپزی
سلام سلام قندعسم که الان مثه فرشته ها خوابیدی... امشب دوتا چیز جدید درست کردم... حلوای هویج : برای شام هم کراکت مرغ : ایشالا بزرگ بشی برات درست میکنم عزیزم.... راستی امشب حسابی بازیگوش شده بودی... هی میخواستی باهات بازی کنم منم حسابی درگیر اشپزی بودم.... یه کلمه جدید میگفتی : گیخخخخخخ حالا یعنی چی فقط خودت میدونی و خداا این هفته شیفت عصر هستم... براهمین هنوز نخوابیدم.... گفتم بیام وبلاگتو به روز کنم... وقتی با دستای کوچیکت دستمو میگیری انگار د...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
2:05
بیقراری
سلام عزیز دلم.... دیشب رفته بودیم خونه ی مامان بزرگ من.... نمیدونی چقد بیتابی کردی.... الکی الکی نق میزدی و منم مونده بودم چی کار کنم..... همه میگفتن به خاطر دلتنگی برای باباشه... راستم میگفتن... شما خیلی به بابا حجت وابسته ای.... از روزی که رفته همینجور گریه وبیقراری میکنی... شبا خیلی نق میزنی تا میخوابی... دختر نازومهربون ومعصومم.... توی چشمای پر از اشکت حرفای زیادی داری.... میخوای داد بزنی که چقد دلتنگ بابای مهربونتی اما جز گریه لهجه ی دیگه ای رو بلد نیستی.... فرشته ی کوچیکم... باباهم خیلی دلتنگته وهمش بهت زن...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
15:55
تفکرات دخمل...
اینا چیکار میکننننننننن آیااااااااااا انقد عکس نگیررررررررررررررررررررر کاش میتونستم گازت بگیرمممممممممممم ...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
16:27
گلدونه ی خاله
با اجازه از خاله ، من عکس گلدونشو میزارم اینجا.... این نیلیای گل هستش که الان 11 ماهشه واین عکس مال کوچولوییهاشه.... خدا حفظت کنه عزیزمممممممممممممم الان برا خودش خانومی شده ... دندون داره ومیخواد بلند بشه.... نازی گلم... ...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
16:17
بدو بیا عکس جدیدددددد
شیوه های جدید خوابببببببببب با تفکر ... الانم اینجوری با جوجه کوچولوت خوابیدی عسلممممم خوردنی جدید دخمل : لبخند رضایت از خوردنی جدیددددددددددد ...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
16:05
دخمل ودیگ جدید
با توجه به حرف دکتر وتوصیه داییش ما رفتیم یه دیگ مسی خوشمل برای تهیه سوپ و فرنی وحریره و اینا برای دخمل گرفتیم .......... الهی فدات شم مننننننن ...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
16:03