سلام سلام
گل دخترم قند عسلم سلام چند روزیه نتونستم بیام وبنویسم... اخه مهمون داشتیم عزیزم یه شب خاله عاطفه اینا اومدن خونمون... سه شنبه شب هم که ولادت پیامبر ص بود عمه اینا خونمون بودن... خلاصه کلی کیف داشت... عروسکم یه عالمه لباسای خوشکل پوشیده بودی وکلی خوشکل شده بودی... بعد میام وعکسهات رو میزارم خاله جون ثریا که خیلی دوس داره تورو با لباسای چین و واچین ببینه باید منتظر باشه ببینه پرنسس من چقدر ماه شده با اون لباسا... تازگیا کارای جدید میکنی... روی زانوهات خودتو بلند میکنی اما دنده عقب میرییییییییی هر چی روی فرش ببینی با ناخن اشارت میکشی روش و بر میداریشو سریع...
نویسنده :
کسی که لحظه هایش را به لبخندت گره زده
15:33